کد مطلب:9740 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:533

ازدواج - 4
مقاله
بحثي كه براي اين جلسه انتخاب كرديم ، بحث ازدواج هست ، در سال 79 ، در سه قسمت ما اين بحث رو بررسي كرديم ، و اهميت ازدواج رو در اونجا بيان كرديم ، و گفتيم كه شيطان وقتي فردي ازدواج مي كنه فريادي از روي درد و ناراحتي به آسمان سر مي ده . وضعيت عبادت رو بعد از ازدواج بيان كرديم ، شرايط ازدواج ، سن ازدواج ، بلوغ ، پسند ، نظر پدر و مادر ، هم كفو بودن ، هم دين بودن ، نقاط منفي در يكي از طرفين ، موانع ازدواج ، تشريفات ، توقعات ، مهريه ، روحيه انزوا ، دخالت اطرافيان ، راه درست خواستگاري ، مسائلي كه در خواستگاري بايد مطرح شود رو عرض كرديم . وضعيت پله ايمان و وضعيت ترقي اخلاقي و اعتقادي ، تفاهم در مسائل خانوادگي و ارتباطات ، ازدواج موفق و نمونه ، همراهي با خدا واهل بيت (س) ، شكر ، قناعت ، تداوم ، مقاوم بودن و . . . اينها رو در 3 جلسه قبل گفتيم ، و اين جلسه چهارم بحث ازدواج هست . بحث الان ما بحث ازدواجِ كساني هست كه براي اولين بار مي خوان ازدواج كنن و تا حالا تجربه نداشتن نه اونهايي كه قصد تجديد فراش دارن . پس اين جلسه فقط براي اوني هست كه ازدواج اول و آخرشه .

معمولاً كساني كه براي ازدواج اول اقدام مي كنند خودشون به اين مسائلي كه من دارم مي گم ، مي رسند ، حالا با يه مقدار عقلانيت بيشتر . لذا اونهايي كه الان در مرحله انتخاب هستند ، يا اونهايي كه اول كارند بهتر دقت كنند ، دليل اينكه من قسمت چهارم رو دارم اضافه مي كنم با توجه به اينكه اون سه قسمت كامل بود ، تقريباً مشكلات مبتلا به اي هست كه در طول اين مدت باهاش مواجه شديم و مخصوصاً الان كه براي تشكيلات ما يه برهه حساسي هست و اكثريت در سن ازدواج قرار دارن . و دائم به من مراجعه مي كنند و مي خوان كه مشاوره كنند و چون من ديگه نه حال و حوصله اش رو دارم ، نه وقتش رو دارم ، در حقيقت مي خوام از سر خودم وا كنم ، اگه كسي مراجعه كرد بگم برو نوار

شماره 4 روگوش بده . يه دليلش اينه ، يه دليلش هم اينه كه بعضي ها هم مشاوره نمي كنند ، يعني علي رغم اين كه در اون 3 جلسه قبل گفتيم ، حتماً با بزرگترهاتون مشورت كنيد ، مشورت نمي كنند . حتماً توي اين مورد ، با بزرگترها مشورت كنيد ، كسي هم كه نمي خواد زور بگه ، حتماً مشورت كنيد !

مخاطب الان ما چند گروه هستند ، يه عده ، كساني هستند كه در مرحله انتخاب قرار دارن از بين چند نفر مي خوان يكي رو انتخاب كنند ، يه عده هيچ گونه انتخابي نكردن ، موندن چه جوري انتخاب كنند . يه عده ديگه ، انتخاب كردند ، ازدواج هم كردند ، الان در اوايل كارند . دوران عقد هستند ، يا مرحله بالاتر ، كساني كه يك سال ، دو ساله ازدواج كردند . ما در اين دو جلسه به مسائل و مشكالات اين افراد مي پردازيم . و نه الزاماً كساني كه ازدواج نكردند و طبيعيه شماهايي كه ازدواج نكرديد هم اين صحبت ها براي بعدتون حتماً كارآيي داره .

در حال حاضر كلاً ازدواج در جامعة ما با مشكلات بسيار زيادي مواجهه و متأسفانه آمار طلاق كل جامعة ما روز به روز داره اضافه مي شه ، و درصد طلاق ، الان به جاهاي خيلي باريكي رسيده كه حالا من چون اطلاع دقيق ندارم و فقط درصدش رو شنيدم و شايد شايعه باشه ، اين درصد رو نمي گم . اما اگر اين چيزي كه مي گن درست باشه ، در حقيقت جامعه شيعه ما نزديكي عجيبي داره پيدا مي كنه با ممالك غربي كه اون جا ازدواج داره با بن بست و شكست مواجه مي شه و دليلش هم فقط اين چيزهايي هست كه انشاءالله در اين جلسات عرض خواهم كرد .

اول از هر چيز برادرها و خواهرها توجه داشته باشن كه براي ازدواج كردن صبر لازم است . صبر يعني اينكه انسان بعد از اينكه ديد ، فكر كنه و مراحل مختلف كار رو بسنجه . سبك ، سنگين كنه ، يه اشكالي كه معمولاً پيش مي ياد اينه كه فكر مي كنيم شخصي رو كه ديديم ، اولين و آخرينه . در صورتي كه اين طوري نيست . توضيح بيشترش رو من در قسمت عشق خدمتتون مي گم . صبر بيشتر لازمه ، كنايه اطرافيان انگيزه خوبي براي ازدواج نيست .

دختر مي گه : مردم مي گن : دختره توي خونه مونده ! بايد ازدواج كنم . و يا پسرمي گه : اطرافيان مي گن پسره چرا زن نمي گيره ؟! اين اصلاً انگيزه خوبي براي ازدواج نيست . حق نداري خودت رو يك عمر بدبخت كني ، چون دور و وري ها مي گن دير شده . اصلاً دير نيست .

اينكه شما بخواي به بعضي مسائل مادي و معنوي برسي انگيزه خوبي نيست ، مسائل جنسي ، انگيزه خوبي براي ازدواج نيست كه بگي : آقا ! من مي خوام از گناه فرار كنم . حق نداري براي فرار از گناه ، ازدواج كني ، براي اينكه فقط يكي از دلايل ازدواج اينه كه آدم با ازدواج از گناه ايمن مي شه . تازه ، اگر اخلاق رو رعايت كنه . اگر رعايت نكنه ، بدونيد بعد از تأهل بدتر هم مي شه . كي مي گه مزدوجين ما همه اخلاقشون خوبه ؟ اين طوري نيست . اتفاقاً قبح كار مي ريزه ، شرم و حياشون مي ريزه ، خيلي هم بدتر مي شه .

فرار از گناه ، كناية اطرافيان ، فشار زندگي ، عدم احساس شخصيت ! بعضي از جوانهاي ما زود مي رن ازدواج مي كنن ، مرد مي شن ، زن مي شن ، و فكر مي كنند اگر ازدواج كنند ، مردم بزرگشون مي پندارند .

فكر مي كنند الان هنوز به ديد بچه دارن بهشون نگاه مي كنند ، اين هم انگيزه خوبي نيست ، انگيزه اي كه بايد براي ازدواج داشته باشيد ، يه انگيزه خيلي قويه ، يك عمر مي خوايد زندگي كنيد ، شوخي نيست و مطمئن باشيد ، سر هيچ كس بي كلاه نمي مونه .

البته من يه آمار موثق خدمتتون دارم كه اگر احياناً تمام مردهاي كشور ما همين فردا ( اونهايي كه مجرد هستند ) با دخترهايي كه مجرد هستند ، ازدواج كنند ، آمار دقيق كشور نشون مي ده كه يك ميليون و چهارصد هزار نفر دختر شوهر گيرشون نمي ياد ! مي خوام بگم يه مقدار دختر زايي در اين تعادل بين دختر و پسر ، در كشور ما مشكل ايجاد كرده . اين آمار هست . اين رو گفتم براي اين كه بدونيد ، اگر قرار باشه سر كسي بي كلاه بمونه ، خدا اون بالا خدا نيست ، اين آمار به درد خودشون مي خوره . يعني خداوند خودش يه جوري اين مسأله رو حل مي كنه . اين رو مطمئن باشيد . پس برادرها هيچ مشكلي نداريد ! شما صبر كنيد .

ازدواجهايي كه صورت مي گيره ، بعضي هاش فراره ! فرار از محيط خانواده ، مخصوصاً در خواهرها بيشتر اتفاق مي افته . فرار از محيط خانواده . خوب دقت كنيد ! اين فرار دو حالت داره : حالت اول ( از نظر مادي ) محيط خانواده رو اين دختر از نظر مادي خيلي فشار مي يارن ، پدر بداخلاقه ، كتك مي زنه ، برادرها اذيت مي كنند ، دين ندارن . اين دختر در خانواده براي 100 تا يه تومني بايد التماس كنه ! اين دختري كه خداوند در عرش آفريده ، دختري كه بايد عزيز باشه ، براي صد تا يه تومني بايد توي خونه التماس كنه ؟!

به اين طريق مي خواد يه جوري از اين تنگناها فرار كنه . حالا باز اين مسئله براي پسرها يه مقدار قابل هضم هست ، براي اينكه يه جوري گليم خودشون رو از آب مي كشن . اما دختري كه توي خونه هست ، اجازه نداره از خونه پاش رو بيرون بذاره . محدوديتهاي خيلي عجيب غريبي كه اصلاً تو هيچ ديني وارد نشده ، اينها رو وارد مي كنند و اين دختر از نظر مادي اينقدر در تنگنا قرار مي گيره ، كه براي ازدواج يك انگيزه اي تحت عنوان فرار مد نظرش هست . مي گه فرار كنم ، راحت بشم . غافل از اينكه از چاله در مي ياد و توي چاه مي يوفته !

هر چي باشه پدر و مادر دوستش دارند ، هرچي باشه بهش عشق مي ورزند ، گرچه ابراز نكنند ، هرچي باشه بالاخره پدر و مادره . هرچي باشه برادره ، بالاخره امنيت داره ، اما مي ياد چه كار مي كنه ؟ با انگيزه فرار ، ازدواج مي كنه . بدون اين كه دقت كنه چه كسي به خواستگاريش اومده و اين بزرگترين مشكل در ازدواج ما هست . خواهرها دقت نمي كنن ، هر كي اومد قبول مي كنن ، مي گه من از اين وضعيت راحت بشم ، انشاءالله خدا درست مي كنه !

خدا بهت عقل داده و به اين عقل تو اعتماد كرده ولذا گفته كه اگر بخواي توي ازدواج بي عقلي كني ، از چاله درت مي يارم ، مي اندازمت توي چاه ! مراقب باش !

مي بيني طرف از راه اومده ، فقط ظاهرش خوبه ، بدون هيچ تحقيقاتي ، يا مثلاً از چهار تا مغازه دور و ور خونه اش ، 4 تا همسايه و محل كارش سؤال مي كنن چه طور آدمي هست ؟ مي گن آدم خوبيه . همين ! خُب همه آدم خوبي هستن . البته در ظاهر . مرد و زن ما توي اين كشور متخصص فيلم بازي كردن هستن ! مرد و زن ما توي اين كشور تخصص دارن كه نشون بدن خوب و پاكن ! اصلاً تخصص ايجاد شده توي كشور ايران . يعني مثل اينكه 50 واحد ريا كاري در سطح كارشناسي ارشد پاس كرده باشن ! وقتي باهاش صحبت مي كني ، گويا همين الان ملكوت سوراخ شده و اين افتاده پائين !! بعد از يك ماه ، دو ماه ، شش ماه مي گذره ، مي بيني عجب عفريته اي بود ! عجب اعجوبه اي بود تو گناه كردن ! مراقب باشيد !

عزيزان ! در انتخابتون ، خيلي دقت كنيد . ببينيد ، ما الان فوقش اينه كه تب داريم ، به مرگ راضي نشيد ، اون مرگه . مشكل داري ؟ مشكل عاطفي داري ؟ مشكل روحي داري ؟ الان مشكلات ما يا مادي هست يا روحي و عاطفي . اين راه خوبي نيست كه انسان به خاطر فرار از اين مشكلات ازدواج كنه . مشكل شخصيتي داري ؟ دوست داري زود بزرگ بشي ؟ هيچ فرقي نمي كني با اون كساني كه از راههاي ديگه دارن جلو مي رن ، فقط تو با اين كار داري دنيا و آخرتت رو خراب مي كني .

مراقب باشيد ! ببينيد نگفتيم مردم بد هستند ، گفتيم جامعه ، جامعه خطرناكيه ! با يه تحقيق ساده ، از چهار تا كاسب دور و ور و همكارها و . . . زياد چيزي مشخص نمي شه . حالا مي رسيم به اون قسمت اصلي كه چه طوري با اين مقابله كنيم ؟

نكته بعد : در ازدواج چيزي كه براي عزيزان ، خيلي خيلي لازم هست ، توكله . بصورت بسيار شديد ! توكل به چه معنا ؟ يعني عقل رو كنار بذاريم و بگيم هر چي خدا بخواد ؟! نه ! اين كه همين الان من گفتم نه ، توكل به اين معنا كه اگر مطلبي قرار است بشود ، مي شود ! شما غصه نخوريد .

دختره اومده مي گه : آقا ! اصلاً شما نمي دوني ! پدر و مادر من اگر فلاني به خواستگاري من بياد ، پرتش مي كنن بيرون ! بعد بهش گفتم ، مثل اينكه تو خدا رو نمي شناسي ؟ خدا خيلي بزرگتر از اين حرفهاست . براي خدا كاري نداره قلب پدر و مادر تو رو عوض كنه . يه يا مقلب القلوب و الابصار بگو ، بعد هم تن بده به مصلحت خداوند . خدا جور مي كنه ، داشتيم موارد بسيار عجيبي كه امشب پدر يه حرفي زده بسيار تند ! كه قلم پاش رو مي شكنم ! فردا شب اومده ، خيلي آروم ، گفته حالا اگه بخواي مسأله اي نداره !!

چرا ؟ چون شب اون دختر و پسر رفتن دو ركعت نماز خوندن ، از خداشون خواستن . با دعوا كار نمي شه ، باز توي مرحله جدايي از پدر و مادر من يه كم دقيق تر خدمتتون عرض مي كنم . چون اين يك ظرافتهايي داره كه بعضي عزيزان رعايت نمي كنند و يك عمر درد سر خانوادگي و اعصاب خوردي دارند . ضمن اين كه گناه هم هست .

توكل ! اگر خداوند بخواهد مي شود . و اگر نخواهد ، نمي شود . ببين ! شما عقلانيت رو به خرج دادي ، اين مورد رومناسب مي دوني ، اگر خدا بخواد مي شه ، اگه نخواد نمي شه . پس توكل كن . نشد نداره . اگر خدا بخواد از يك راههايي جور مي شه كه خودت هم باورت نمي شه !

حالا من نمي خواستم اين قضيه رو بگم ، الان به ذهنم اومد ، يك بنده خدايي نقل مي كرد كه من خودم رو پاك پاك نگه داشته بودم و به خدا گفته بودم كه من خودم رو پاك نگه مي دارم براي اينكه مي دونم ضمانت زندگي سعادتمند اين است كه قبل از ازدواج خودم رو پاك نگه دارم ، اگر خودم رو پاك نگه ندارم چوبش رو بعد از ازدواج مي خورم .

خيلي از دردسرهاي ازدواج ، خيلي هاش مال گناهان است ، گناه مي كنه ، گناههايي كه مربوط به ازدواجه ، اوني كه چشمش رو خوب نگه نمي داره ، اوني كه خودش رو سريع ارضاء مي كنه ، نمي تونه اين دو سه سال رو تحمل كنه ، در اون سربالايي كه مي يوفته ، كم مي ياره . اين جا بايد بنزين ذخيره كني ، اون سربالايي رو سريع بگذروني . ذخيره كردن بنزين يعني : “ عفاف ” خُب اين بنده خدا مي گفت : خودم رو پاك نگه داشته بودم ، تا كار به جايي رسيد كه رفتيم توي حرم آقا امام رضا (ع) ، گفتم : آقا ! الان ديگه وقتِ ازدواجه ، اگه مي شه خودتون يه كسي رو براي ما جور كنين ! حالا منظورم اين نبود كه خود امام رضا (ع) بياد و يه كسي رو جور كنه ، همين طوري .

منظور اين بود كه يه برنامه اي جور بشه ، بتونم ازدواج كنم ، مي گفت همين طوري كه به اصطلاح مناجات مي كردم سرم بالا بود ، يه لحظه يه دختري از رو به روم رد شد ، يه لحظه چشمم افتاد به صورتش ، يه لحظه ! سريع چشمهام رو كنترل كردم . مي گفت : رفت ، رو كردم به امام رضا (ع) ، گفتم : آقا ! اگر صلاح مي دوني همين كه الان به چشمم انداختي ( الان به دلم افتاد . نقد ! خودش كجايي هست ؟ اصفهاني ) اگر صلاح مي دوني ، اگر صلاح نمي دوني هم كه هيچي ديگه . مي گفت زيارت كردم و برگشتم اصفهان ، يه هفته بعد در خونه مون رو زدن . گفتن : آقاي فلاني شمايي ؟ گفتم : بله ، گفت : بنده آقاي فلاني هستم ، توي بازار كارمي كنم و . . . ديشب كه خوابيده بودم امام رضا (ع) به خوابم اومدن و فرمودن : من اومدم براي فلاني ، از دخترت خواستگاري كنم ! آدرس خونه شما رو هم به من دادن .

مي گفت با خودم فكر كردم : معلوم نيست چه بساطيه ؟ يارو حتماً يه دختر ترشيده اي داره ، مي خواد به ما بندازه . اين داستان رو هم سر هم كرده ، اصلاً قضيه حرم رو از ياد برده بودم . گفتم آقا ! حالا وقتش نيست و . . . گفت : نه ، حالا شما يه شب با خانواده بيا . مي گفت رفتم نشستم ، دختر كه وارد شد ، ديدم هموني هست كه تو حرم امام رضا (ع) ديده بودم ! مي شه ، همه چيز مي شه .

براي اينها كه كاري نداره ، فقط تو بايد صبر داشته باشي و تحمل و از همه مهمتر ملاك تو ، ملاك ديني و اخلاقي باشه . خُب حالا از فردا همه مي رن حرم و اين جوري مي شينن !! اين مال يه نفر بوده ها !

مي گفت : يه بنده خدايي از كاشمر به خاطر گناه نزديك بود كه به فسق دچار بشه ، فرار كرد ، از شهر زد بيرون ( اين قضيه مربوط به سالها قبل هست ، توي رژيم سابق ) اومد مشهد ، چنگ انداخت به ضريح آقا امام رضا (ع) و گفت : آقا ! از گناه فرار كردم ، نه خونه دارم ، نه زندگي دارم ، نه پول دارم ، نه كار دارم ، الان هم خدمت شما هستم . هيچ كاري هم نمي تونم بكنم . اين رو گفت بعد هم اومد از كفشداري كفشش رو بگيره و بره بيرون ، يه وقت ديد يكي داره اسمش رو صدا مي زنه ، آقاي فلاني كيه ؟! گفت : منم ، كاري داري ؟ گفت : بله . خلاصه قضيه اينطوري بود كه آقا امام رضا (ع) به اين فرد عنايت مي كنن و اون بنده خدا ، دخترش رو به عقد اين فرد در مي ياره ، مغازه هم براش مي گيره ، خونه هم بهش مي ده . اين قضيه رو چند سال پيش يكي از اساتيد براي رفيقهاي ما نقل كرده بود ، شب همه رفته بودن تو كفشداري ها ، به هر كي مي رسيدن مي گفتن : آقا شما با من كاري نداري ؟ من فلاني هستم و . . .

پس عجله نكنيد ، اين عجله باعث مي شه شما به ازدواج تلخي دچار بشيد . دقت كنيد ، الان زمينه هاي گناه براي مردها بيشتره . ولي به هر حال در هر دو قشر ، يه درصدي هست .

ازدواج با فاسق ، هيچ ثمره اي نداره . جز بي وفايي و جدايي . بابا ! كسي كه دين نداره ، چشم هم نداره ، كسي كه چشم نداره ، چشمش رو كنترل نمي كنه و كسي كه چشمش رو كنترل نمي كنه ، امروز و فردا ، شش ماه يا فوقش يك سال ، با اين جسم و قيافه تو مي سازه ، بعد ديگه قيافه تو براش عادي مي شه ، مي ره ها ! امروز برات مي ميره . فردا مي ره . كسي كه دين نداره ، مال حروم مي خوره ، كسي كه مال حروم مي خوره دلش زود كينه مي گيره ! نمي تونيم از دين فرار كنيم . نگو توي بحث ازدواج حالا ديگه چي كار به دين داريم ؟ من براي دنياي تو دارم مي گم ، مي ره !

نگفتم مي ري جهنم . گفتم : مي ره . بي وفا مي شه . عشقش مي پره ، اين عشق نيست ، اين هواست ، اين غريزه است ، “ برات مي ميرم ” ، “ تو رو مي پرستم ” ، همه اينها مال شش ماه و يك سال اوله . فوقش دو سال اول . خوبه ؟ بعدش چي ؟ بعدش كه ديگه تو هم از سنت گذشت و اون هم از سنش گذشت و اون اگه مرد باشه باز ميتونه بره جاهاي ديگه و تو نمي توني و تو خونه نشستي ، ميخواي چه كار كني ؟

قبول نداريم اين قيافه ها عادي مي شه ؟ قبول نداريم اگر يه كسي دين نداشته باشه تنوع طلبي بيچاره اش مي كنه؟ قبول نداريم اگر يه كسي دين نداشته باشه و فقط براي جسم و قيافه اومده باشه هرچقدر هم كه الان عشق بورزه ، اين عشق عشق مجازيه و فقط غريزيه ؟ خُب فردا مي ره سراغ يه كس ديگه . يواش يواش تلفنها شروع مي شه ، ديدارها شروع مي شه ، ملاقاتها شروع مي شه ، پارك رفتن ها شروع مي شه و . . . همين ديگه . رفت ! سه تا هم بچه داره ، ، چهار تا هم بچه داره ، فكر مي كني بچه مرد رو گير مي ندازه ؟ فكر مي كني وقتي شهوت در يه فرد گنهكار به اوج مي رسه ، اصلاً حاليش مي شه بچه داره ؟ اصلاً آبرو سرش مي شه ؟

در مورد زن هم همين طوره ، ممكنه درصدش كمتر باشه ، ولي اون ور هم همين طوره . خُب حالا بيايم سراغ اون نكته اصلي ، ببينيد ، هيچ وقت گول اولين نگاه و اولين مورد و اولين تجربه رو نخوريد و هيچ وقت اين قانون در ذهن شما شكل نگيره كه اين شخص فقط براي من است ! يعني تا عقد نكرديد ، تا سر سفره عقد ننشستيد ، تا حلال نشديد و تا محرم نشديد ، هنوز فكر نكن كه آقا اين آخرينه ، اومديم قبل از عقد به هم خورد . بنده يه خودكار توجيبم دارم ، خوب مي نويسه ، قشنگ هم مي نويسه ، قشنگ هم هست ، خوش دست هم هست ، يه مدت كه مي گذره ، به اين خودكار عادت مي كنم . فكر مي كنم با خودكار ديگه اي نمي تونم بنويسم ، در صورتي كه اگر اين خودكار رو كنار بذارم ، شايد خودكار بهتري هم باشه . بابا ! اين طوري نيست كه خداوند تبارك وتعالي براي دل ما يه نفر رو خلق كرده باشه ، اون هم به دل ما نرسونه و ما بدبخت بشيم ، بيچاره بشيم ، بريم خودكشي كنيم . اصلاً اين طوري نيست ، اتفاقاً اين اصلاً مال تو نبوده ، اشتباه كردي ، و حالا به يأس رسيدي غافل از اينكه اگر اين ازدواج سر مي گرفت بسيار بدبخت مي شدي ، اين طوري نيست . خود شماها يه زماني توي دبستان براي رفيق بغل دستي تون مي مرديد ، حالا نمي شناسيش ، بعد توي راهنمايي ، بعد توي دبيرستان ، بعد تو جبهه ، بعد تو دانشگاه ، اين طوري نيست ؟

آنچه از ديده برود از دل برود . متأسفانه ما از ديده مي ره ، به زور دوباره مي ياريمش توي دل ! هي مي شينه فكر مي كنه ، بابا ولش كن ديگه تموم شد ! و مطمئن باش اگه بخواي همين جوري بهش فكر كني ، به خودت مي گي ، تموم شد ، بله ، همين بود ديگه ، هيچ مورد ديگه اي ندارم ، من بدبخت شدم ، بيچاره شدم . داداش من ! نه بدبختي ، نه بيچاره اي . صبر كن ، توكل كن ، به مصلحت خدا تن در بده ، تا خداوند بهت اثبات كنه . چقدر كساني بودن كه با كلك ، با زور ، با دردسر ، با دروغ ، با پشت هم اندازي با هزار تا مكافات فكر مي كردن اين اولي و آخريه ، رفتن گرفتن ، ديدن اين اولي و آخري نبود . يعني اولي بود اما آخري نبود ، بعد هم جدا شدن ، يه ازدواج ديگه كردن . اتفاقاً خيلي هم موفق بود . بعد هم گفتن آقا سه چهار سال عمرمون رو هدر داديم ، كاش از اول اين كار رو كرده بوديم !

براي خداوند هيچ كاري نداره ، لذا در دل بستن هاتون ، به هم ديگه رعايت عدالت رو بكنيد ، يعني تعديل داشته باشيد ، ( حالا تو بعد رفاقت هم اين طور هست ) چرا ؟ براي اينكه معلوم نيست اين جوري باشه . يه رسم هست كه از قديم بوده و دختر و پسر رو به نام هم مي كردن . كه من اصلاً با اين كار مخالفم . پدر و مادرهايي كه همين الان هستند يا بعداً مي شنوند ، بدونند كه اين ظلم و خيانت در حق دختر و پسر هست . بگذاريد وقتي بزرگ شدن ، خودشون تصميم بگيرن . اين بنام هم كردن ديگه چه صيغه ايه ؟ دختر من به دنيا اومد ، پسر اون هم به دنيا اومد ، ديگه حالا انشاءالله پاي همديگه . . . !! يه عمر توي فاميل به اينها به ديد زن و شوهر نگاه مي كنند ! بابا اينها شايد همديگه رو دوست نداشته باشن ، چرا زور مي گيم به بچه هامون ؟ مادران ما بچه به دنيا نمي يارن كه همون جا موقعي كه نافش رو بريدن ، حلقه به دستش بكنن . اين خودش آدمه ، فكر داره ، احساس داره ، انديشه داره ، هيچ وقت اين كار رو نكنيد . چون جديداً جوونهاي اين دوره و زمونه به اين مسئله تن در نمي دن . فقط يك عمر سوال و جواب و كنايه و نيش پشت سر اين دو تا جوون هست . و اذيت . پس اين كار رو حتي به شوخي نكنيد . اون برادرهايي كه من الان مي دونم بچه هاي كوچيك داريد ، چهار ساله ، پنج ساله ، ده ساله ، دوازده ساله ، حتي به شوخي اين كار رو نكنيد ، اثرات بدي داره . نذاريد دختر و پسري به نام هم سر زبون بيفتند . براي اينكه حداقلش اينه كه با اين كار انتخاب آزاد رو ازشون مي گيريد .

خُب چي رو مي خوام بگم ؟ مي خوام بگم كه نگاه اول الزاماً نگاه آخر نيست . بگذاريد تو يه محيط باز باشيد ، هيچ وقت فكرتون رو مشغول يه نفر نكنيد ، مگر بعداز ازدواج ، قبل از ازدواج ، باز باشيد ، فكر نكنيد كه يك موردي كه پيش مي ياد اين آخرين بار است كه شانس در خونتون رو مي زنه .

من از اين موردها ديدم كه گفتن آقا مي ترسيم اگر اين ازدواج نشه ، ديگه موردي پيش نياد . اون ازدواج نشد ، همه چيز هم شد ، الان هم داره خيلي خوب زندگي مي كنه . اين طوري نيست .

بعد از اينكه اين اتفاق افتاد و باز نگاه كردي ، يعني كور نبودي يعني در حقيقت بدون تعصب و بدون علاقه مفرط به قضيه نگاه كردي ، دقت كنيد ، توي اين محيط باز يك چيزي بايد در دل جوون شعله بزنه كه ما بهش مي گيم عشق مجازي . اين عشق مجازي هيچ گونه انگيزه اي پشتش نيست . عشق مجازي يعني چي ؟ يعني اينكه مثلاً از قيافه طرف خوشش بياد ؟ نه ، اين يه بعدش هست ، يعني اين كه از دين طرف خوشش بياد ؟ نه اين هم يه بعدشه ، از اخلاق طرف خوشش بياد ؟ نه ، اين هم يه بعدشه . در صحبت كردن با شخص آرامش بهش دست بده ؟ اين هم يه بعدش هست . مشخص مي شه ديگه ، بعضي وقتها دو تا كلام كه حرف مي زنن يه احساس آرامش بهشون دست مي ده ، اين هم يه بعدش هست ، هر كدوم از اينها به تنهايي اگه باشه مخربه ، همه اينها بايد با هم باشه ، همه با هم .

بعد از اينكه اين همگي با هم ايجاد شد ، اين شخص مي شينه توي يه فضاي كاملاً دور از اين عشق مجازي ، يه فضاي آزاد ، با خودش فكر مي كنه ، مرور مي كنه كه آيا واقعاً اين عشق مجازي درست هست يا نه ؟ ( اين كه مي گم مجازي خُب خودتون مي دونيد كه حقيقي نيست ديگه ، حالا من بحث تلاقي عشق مجازي و عشق حقيقي رو در ازدواج عرض مي كنم خدمتتون . كه بايد چكار كنيم كه اين عشق مجازي بماند)

پس اگر اين عشق ايجاد شد ، و توي يه محيط ديگه با خودت نشستي فكر كردي ، خارج از فشارهاي روحي و اطرافيان و هرگونه استرسي ، و به اين نتيجه رسيدي كه اين مورد مناسبه . اون وقت موقعشه . پس بايد اون حالت در دل ايجاد بشه . نه اينكه هر كس احياناً خواست از گناه فرار كنه ، بره ازدواج كنه . ازدواج فقط شهوت نيست كه ، نه كه هر كس خواست با كسي همدم باشه و درد دلي كنه ، بره ازدواج كنه . خُب برو با دوستت درد دل كن ، برادرها با برادرهاشون ، خواهرها با خواهرهاشون درد دل كنن . درددل كه دليل ازدواج نيست ، نه كه هر كس دلش گرفته باشه بره ازدواج كنه . چه ربطي داره ؟ مگه ازدواج قرص تسكين دهنده است كه وقتي دلت گرفت بري ازدواج كني ؟ ازدواج يه چيز ديگه است ، زندگيه بابا ! زندگي شوخي نيست كه . لذا مراقب باشيد تا اون عشق ايجاد شده ، براي ازدواج اقدام نكنيد ، حالا ممكنه يكي در 17 سالگي اين عشق در دلش ايجاد بشه ، يكي در 28 سالگي . اين فرق داره . بعضي ها اينقدر مشغوليتهاي فكري و ذهني براي خودشون درست كردن كه سن در حقيقت حلول عشق در قلب بالا رفته ، بعضي ها هم از بيكاري 17 سالگي عاشق مي شن ، همه چيزش جوره ، هيچ مشكلي هم نداره ، ولي اون كه مثلاً نون آور خونه هست ، هزار تا مشكل داره ، هزار تا بدبختي داره ، اين به اين زودي ها ، اين عشقه ايجاد نمي شه . اگه چيزي هم هست اونها شهوتِ . نمي دونم احساس نياز به يه همدم و مونسه . همة اينها بايد با هم جمع بشه تا ازدواج شكل بگيره .

خُب آقا ما از كجا بفهميم ؟ اين كه گفتم مشورت كنيد با بزرگترهاتون همينه . مشورت كنيد ، دوباره هم دارم مي گم ، بگيد آقا من اين احساس رو دارم به نظر شما درسته ؟ خُب اون چشيده قبلاً ، گذرونده ، خودش مي فهمه كجا عشقه ، كجا عشق نيست ؟ كجا بازرايه ، كجا جوانيه ؟ اگر مي خوايد جووني كنيد ، خُب بريد جووني كنيد ، ما حرفي نداريم ، اما بريد آمار طلاق رو هم نگاه كنيد ، اينها همه جووني كردن ، شوخي نيست .

جوونها ! به عقل خودتون اعتماد نكنيد ، در اين مسأله حتماً عقل بزرگترها رو سهيم كنيد ، در اين مسأله به عقل خودتون اعتماد نكنيد ! اين خيلي مهمه . براي اينكه يه چيزي مقابل شماست كه ابداً تجربه نكرديد ، اصلاً هيچ مفهومي از زندگي الان در ذهن شما نيست ، هيچي ! وقتي هيچ مفهومي تو ذهن شما نيست و حتي در پدر و مادرت هم از اين رابطه هاي عشقي و عاطفي نديدي چون خانواده هاي ايراني حيا دارن و درستش همينه و همچنين در خانواده هاي مسلمان . شما هيچ تجربه اي تو ذهنت نيست . با 4 تا فيلم سينمايي و اينها هم نمي شه اين چيزها رو درست كرد . اينها مورديه ، خودت بايد بري مشورت كني ، راجع به خودت و همين وضعيت و موقعيتي كه الان داري .

خُب جديداً عزيزان باز ديگه خيلي پيشرفته شدن ! اومده مي گه : آقا ! من با فلاني ، تلفني ارتباط داريم ، هنوز هم همديگه رو نديديم ، پيشنهاد ازدواج داده ، اِه . . . ! خُب چرا اصلاً اين پيشنهاد رو قبول كردي !؟ مي گه خُب خيلي صداش گرمه ، خيلي با محبت حرف مي زنه . بابا كاري نداره ، آدم صداش رو گرم كنه و با محبت حرف بزنه ، كاري نداره كه ، گفتم ما ايراني ها متخصص فيلم بازي كردنيم ، عمراً تو جهان كسي بتونه مثل ما فيلم بازي كنه . والله ! همون آمريكائي هاش هم كه بياد نمي تونه مثل ما فيلم بازي كنه . تو اون يكي ديگه ما اوليم ، صداش گرمه ديگه چه مدليه ؟ مگه مي خواي چايي دم كني ؟ زندگيه بابا جون !

يه عزيزي براي ما نوشته كه در فلان شهر از طريق اينترنت با يكي ديگه ارتباط دارم ، عكسش هم برام فرستاده ، خيلي قيافه اش نجيبه ، باهاش ازدواج كنم ؟ اِه 000 ! مگه مي خواي پيرنيت كني ؟ ازدواجه !

يا خياباني ، تو خيابون همه ديگه رو ديديم ، يك دل نه صد دل عاشق شديم ! اين چه جور عشقيه ؟! عشق ، عقل هم لازم داره ، ايني كه داري مي گي شهوته ، فردا كه شهوت كمرنگ شد يا بي رنگ شد مسائل ديگه اي توي كار مي ياد . دو روز ، چهار روز به جسم هم نگاه مي كنيد و مي گيد : چقدر تو خوشگلي ؟ اون مي گه چقدر تو خوش تيپي ؟ فردا از اين فكرها مي يايد بيرون . ديگه اين خوشكلي و خوش تيپي كهنه مي شه . اونجا ديگه به فكرهاتون مي رسيد . فكرها خودش رو ، رو مي كنه ، بعد مي رسيد به يه نقاط تلاقي عجيب در افكارتون .

زنه مي گه : شوهرم وقتي به خواستگاري من اومد ، فقط به خاطر عشق و محبتي كه داشت ، تن در دادم و باهاش ازدواج كردم ، الان هم سه تا بچه دارم . چند ساله دارم تحملش مي كنم ، نماز هم نمي خونه . نه ديني ، نه ايماني ، هيچي ! اونقدر ازش نفرت دارم كه اصلاً سر سفره نمي تونم باهاش بشينم !

همينه ديگه . تو به خاطر جسمش رفتي . خدا رو فروختي . براي جسمش رفتي . تو خدايي هستي ، نمي توني ببيني كسي براي خدات نماز نمي خونه . يواش يواش نفرتت زياد شد ، زياد شد . الان متنفره ، مي گه وقتي با هم سر سفره مي شينيم ، دو قاشق كه مي خورم ، مي خوام بالا بيارم ! به اين درجه رسيده .

باز هم دارم خدمتتون مي گم ، بابا ! ما توي غرب نيستيم كه مثلاً دوست دختر و دوست پسر داشته باشيم ، بعد از چهار ماه همديگه رو ول كنيم ، مي خوايم يك عمر با هم زندگي كنيم ، رسم و رسومات ايراني ها اينه كه مي گن با لباس سفيد بايد بري ، با لباس سفيد هم بايد بياي بيرون . منظور كفنِ .

الان شرايط طلاق تو خانوادة مذهبي ما شرايط مساعد و مناسبي نيست . نمي شه اصلاً طلاق گرفت . طلاق درش تعطيله ، مگه قراره زن بگيريم طلاق بديم ؟ مگه مي خواي هندونه بخري ؟ مي خواي ازدواج كني . يه بار ، دوبار مي گيري بعد هم دلزده مي شي شكست خورده مي شي ، بدبخت مي شي ، افسرده مي شي ، الان درصد بيماري افسردگي در كساني كه طلاق گرفتند ، بسيار بالاست . مگه الكيه ؟ ترسيده مي شي ، يه عمر تنهايي و بدبختي رو بايد تحمل كني .

دقت كنيد ! صداش گرمه و تو خيابون ديدم عاشق شدم و از طريق اينترنت عكسش رو فرستاده ، قيافه اش نجيبه و چشماش خماره و اينها كه كار نشد كه ! اصلاً از كجا مي دوني عكس خودشه ؟ والله به خدا ! اصلاً تو اينترنت كه خيلي معركه است ، هر كه مي شينه هر جوري دلش بخواد خودش رو معرفي مي كنه .

يارو پيرمرده ، دندونهاش هم ريخته ، كچل كچله ، نشسته پشت كامپيوتر مي گه من دختر 17 ساله هستم از كاليفرنيا ! كاري نداره ، طرف هم از اين ور آب از لب و لوچه اش مي ريزه ، آخ 17 ساله از كاليفرنيا ؟!

اينترنت كه مسخره بازيه ، آقا من خدمتتون بگم : توي اينترنت كسي راست نمي گه ، مگر تو همين تالارهاي سايت خودمون كه حرف جدي داريم . اما توي اين مراوده هاي عاطفي و عاشقي كسي اصلاً راست نمي گه ، عكسش رو مي فرسته مال 47 سال پيش ، يارو الان مثلاً 90 سالشه ، پيرزنه ، مي گه : ببين چقدر دلربام ؟!

اين طوري نيست ، لذا دقت كنيد ، دوباره بگم ؟ بابا ! ما ايراني ها متخصص فيلم بازي كردنيم . خداي فيلم هستيم ! مگر اونهايي كه متدين باشن كه اغلب شما انشاءالله هستيد .



بعد مي يايم سراغ مسائل فرهنگي : فرهنگي به اين معنا كه بهتر است از يك شهر باشيد ، اگر كه از نظر مسائل ژنتيكي مشكلي نداريد ، بهتره فاميل باشيد ، چون فاميل ها همديگه رو بهتر مي شناسن ، به شرطي كه همه شروط جمع باشه ، نه اين كه بگيم فقط اين مورد شرط لازم و كافيه ، بهتر است كه مثلاً هم لهجه باشن ، بهتر است هم زبان باشن . بهتر است كه تحصيلاتشون نزديك به هم باشه ، اينها همش بهتره ، البته موردهاي استثنايي هم داريم . اما براي ازدواج خارج كشور ديگه خيلي بايد دقتتون زياد باشه . ببينيد در خارج از كشور ، مفهوم عشق رنگ باخته ، عشق ديگه وجود نداره ، فقط مسائل جنسيه ، يعني زندگي در خارج از كشور ، كار است و مسائل جنسي . عشق و محبت رنگ باخته . اين كه مي گم رنگ باخته نه اينكه اصلاً نيست ، كمرنگه . اون ايراني هم كه الان اونجا زندگي مي كنه خيلي به فرهنگ اون جا نزديك شده . فقط به عشق اينكه از خارج برام خواستگار اومده ، قبول نكنيد . مراقب باشيد . نري اونجا با يه دل شكسته و يه جسم خسته و خورد شده زير بار غم و ناراحتي برگردي رو دست نه نه و بابات ، مراقب باشيد ! خيلي مراقب باشيد .



فرار مادي رو گفتيم ، حالا فرار معنوي : باز اين مورد هم در خواهرها بيشتر هست ، چون برادرها كمتر تحت محدوديت و سجن و زندان خانواده و ولايت خانواده هستند . پدر و مادر فاسقند ، دختر مي خواد از اين فسق نجات پيدا كنه ، مثلاً مي خواد بياد كانون ، بعضي ازدواجها واقعاً با همين انگيزه هست ، به من زنگ زده كه مثلاً فلاني ( از برادرهاي كانون ) به خواستگاري من اومده ، بگيم بله ؟ مي گم : خُب چرا بگيد بله ؟ مي گه : خُب شنبه ها با هم مي يايم كانون ديگه . راحت ! اي بابا مي خواي زندگي كني ، كانون سيخي چند ؟! زندگي .

مي خواد از اين وضعيت فرار كنه . بعد هم مي ياد مي ره به سمت اون پسر يا مرد آينده اش ، نزديك كه مي شه مي بينه آقا اين يارو فقط ريش داره ، هيچ ريشه اي نداره ! هيچي ! نمازش رو هم اول وقت نمي خونه ، صبح ها بايد با زور براي نماز بيدارش كنن ! دختر فكر مي كرده اين شبها با ملائكه نماز شب مي خونه . اين طوري نيست . ما رفيقامون رو مي شناسيم ديگه !!

اينطوري ها نيست . اون دختر با اون خانواده فاسق به يك ديدي ديگه اي به اينها نگاه مي كنه ، اين صداي گريه ها رو مي شنوه مي گه : اوه ! اينها ملائكه اند . نه اينها هم مثل همه مردمند . كانون و غير كانوني نداره . اين جا هم خوب داريم ، عالي داريم ، بد داريم ، متوسط هم داريم . تو خيابون ها هم همين طوره . مردم همه مثل هم هستند . يه وقت اين طوري فكر نكنيد . با اين عينك نگاه نكنيد . اصلاً اين طوري نيست . بعد فردا نگي آقا ما فكر مي كرديم به تعالي مي رسيم ، حالا صبح ها بايد با پارچ آب شوهرمون رو براي نماز بيدار كنيم !!

همينه ديگه . همه جا اينطوري هستند . مراقب باشيد ، فرار معنوي هم براتون انگيزه نباشه كه آقا به خاطر خدا ، مي خوايم از گناه فكرار كنيم و نجات پيدا كنيم . ما رو به زور عروسي نبرن ، مهموني نبرن ، براي نماز خوندن كتك نخوريم ، نه ، بهش گفتم توكل كن ، صبر كن ، عقل داشته باش !

مراقب باشيد . همين بابا هم مي بيني يه هفته بعد همه چيز تعطيل شد . نماز هم نخوند ، راحت ! زماني كه بچه هاي جنگ به شهرها برگشتند و جانبازها و اسرا و . . اومدند ، تو اين قشر مهذب ، آموزش ديدة ، دوره ديدة ، تحت فشار ، متخلق به اخلاق شدة ، با رگ و پوست و خون و گوشت ، اخلاص و توكل و نورانيت و خدا و امام زمان (عج) رو احساس كرده ، ما كساني رو داشتيم كه نماز هم ديگه بعد از ازدواج نخونده و اون زن بدبخت به هواي اين بوده كه داره با ملائكه ازدواج مي كنه ، اين طوري نيست .

همه جا خوب و بد داره ، بله درصد خوب و بد بعضي جاها با هم فرق داره . اين رو من قبول دارم ، اگر توي يه محيط مذهبي خوبي باشه ، احتمال اينكه خوب باشه خيلي بالاتره . ولي دقت كنيد . باز هم مي گم دقت كنيد . يك بار ، دوبار ، ده بار ، صدبار ، چك كنيد . مراقبت كنيد ، ببخشيد من امشب دارم وسواس توي خواستگاري وانتخاب رو به شما تزريق ميكنم ، و اين رو لازم مي دونم . بايد وسواس داشته باشيد . تا چه حد ؟ تا حدي كه با بزرگترهاتون مشورت كرديد ، قضيه رو قبول كنند . تازه همين هم كه انجام شد بعدش هزار تا ان قُلت داره . ببخشيد توي اين جلسه فقط مي رسيم ايرادها رو بگيم ، و به راه حل ها و درمان ها نمي رسيم . انشاءالله در جلسه بعد .

نحوه جدا شدن از پدر و مادر بسيار بسيار مهمه . جايگاه عشق مجازي و حقيقي ، كمرنگ شدن عشق مجازي ، تلقين ، بهانه ها ، قرباني ها ، صبر براي تفاهم ، كم كردن حساسيت ها ، امتحان نكردن ، رعايت مسائل اخلاقي ، وفاداري و عشق و . . . براي جلسه بعد مي مونه .

اما مشكلي كه الان مي گم و راه حلش رو بيان مي كنم ،اون هم اين مطلب هست كه يك نقص در جامعه ما وجود داره كه در حقيقت من نمي دونم اين نقص چه جوري بايد برطرف بشه ؟ ولي معمولاً وقتي يه چيزي به ذهن آدم مي رسه معلوم مي شه كه به ذهن علماء و مراجع و بزرگان كشور هم رسيده و حتماً مي خوان يه فكري كنند . چون اين رو از پائين نمي شه حل كرد . مثلاً اگه ما بخوايم اين جا طرح بديم ، اصلاً نمي شه . بايد از بالا حل بشه و اون هم اين مسئله هست كه در كشور ما فقط مردها مي توانند براي خواستگاري بروند . اين نقص در سيستم ازدواج ما مسلمون ها الان وجود داره . حالا دليلش چيه ؟ دليلش شايد برمي گرده به شرايط زمانة قديم كه رسم و رسومات خاصي وجود داشته . ولي الان شايد اين طوري نباشه . ما روايت داريم كه در زمان پيغمبر اكرم (ص) خانمي به خدمت پيغمبر (ص) رفته و گفته : فلاني رو براي من خواستگاري كن . سه مورد رو در روايتها بيان كردند . شايد سه هزار موردش هم توي روايات نيومده . اما اين كار رو انجام مي دادن . در زمان امام جواد (ع) و امام رضا (ع) دو تا روايت داريم . در زمان امام سجاد (ع) يه روايت داريم و در زمان امام صادق (ع) يا امام كاظم (ع) هم يه روايت داريم كه دختري رفته و گفته من به فلان پسر علاقه دارم . پس اين خوستگاري زن از مرد ، الان در مملكت ما نيست . اما راه حل چيه ؟

من يه راه حل مقطعي براش مي گم ، اما چون عقل ما مي گه بايد براي اين وضعيت يه فكري بشه اونهايي كه مي شنويد ( حالا من نوشتم خيلي مسائل رو براي بزرگان اونها بدونند ) براي سالهاي آينده حداقل بايد يه فكري بشه . يعني واقعاً اين مسئله بايد به يه طريقي حل بشه كه حيا و عفاف هم لطمه دار نشه . مسائل ديني و اخلاقي هم سرجاش بمونه . حالا يه سيستمي باشه مثل همين كه مي رفتند خدمت پيغمبر (ص) و ايشون براشون خواستگاري مي كردن . يه همچين سيستمي هيچ اشكالي نداره ، البته من تو دانشگاهها ديدم بعضاً كه دفاتر نمايندگي ولي فقيه همچين كارهايي مي كنند . مثلاً صحبت مي كنند كه آقا مثلاً خانم فلاني هم هستند و . . .

البته به شرافت دختر هم برمي گرده كه اين يه مقداري با شرافت دختر سازگار نيست . اين هم بايد در عرف ما حل بشه . يعني دختري كه خودش اقدام كنه در حقيقت عرف ما اين رو سبك مي دونه . در صورتي كه اين طوري نيست ، ممكنه اين دختر صد هزار تا خواستگار ديگه داشته باشه . اما دنبال يه شخص خاصه . اين سيستم چه جوريه ؟ يه راه حل كلي مي دم . راه حل كلي اينه كه برگرديم به همون مبحث توكل . كه واقعاً خيلي وقتها شده واغلب هم همين طوري بوده . اغلب ازدواج ها كه به طلاق نمي كشه ، خيلي از ازدواجها موفقه . به اين معنا كه دختر با اون كسي كه اومده موافق هست ، پسنديده و بعد هم خدا رو شكر كرده ، سيستم غربي كه 2 طرف مي تونند از همديگه خواستگاري كنند ، مثل اين سيستم توكلي ما جواب نداده ، اين خيلي جملة مهميه و براي ما بسيار روحيه بخشه كه به دليل نقصي كه در قانون ما هست خداوند داره به طور غيبي كمك مي كنه . اين سيستم الان در غرب جواب نداده و در ايران ما جواب داده . ازدواج انجام مي شه ، زن هم قربان مردش مي ره ، تا آخر عمرش . بهش علاقه داره . به هيچ كس ديگه هم فكر نمي كنه . اين يعني چي ؟ يعني اين سيستمي كه از اين ور خواستگاري نمي شه رو خداوند با امور غيبي داره حل مي كنه . ولي براي بعد مراجع و علما فكر كنند . اونهايي كه مي تونند عرفهاي جديد رو در جامعه پايه گذاري كنند ، ما از اين حدها خيلي كمتريم . اونها براي اين مسئله فكر كنند .





وصلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد